کتاب ها
الف ـ تأليفات 1- قرآن و علوم طبيعت، (تهران: انتشارات اميركبير، 1364)؛ چاپ سوم: نشر مطهر، 1380 مساله جایگاه علوم طبیعت(علوم فیزیکی و زیستی)در قرآن همواره مورد بحث ...
تاریخ خبر: چهارشنبه 23 اسفند 1391 ـ 1 ربیعالثانی 1434ـ 13 مارس 2013ـ شماره 25552
دکتر گلشنی: مسئولان به علاج ناهنجاریهای فرهنگی توجه کافی نداشتهاند
دکتر مهدی گلشنی استاد دانشگاه، صنعتی شریف و عضو شورای عالی انقلاب دیروز در هنگام دریافت جایزه علامه طباطبایی از رئیس جمهور در سخنانی دغدغههای فرهنگی خود را تشریح کرد.
متن سخنان استاد مهدی گلشنی در هنگام دریافت جایزه علامه طباطبایی با عنوان «دغدغههای فرهنگی من» به این شرح است:
در میهن عزیز ما همواره معارف دینی یک مؤلفه عمده فرهنگ بوده است، که انعکاس آن را به خوبی در ادبیاتمان میبینیم. همچنین همواره در گذشته آموزشهای علمی همراه با آموزش حکمت و اخلاق بوده است. در وضعیت فعلی ارگانی که میتواند به غنیکردن فرهنگ دانشپژوهان کمک کند دانشگاه است. این دانشگاه است که باید رشد فرهنگی دانشجویان را به عنوان یکی از رسالتهای عمدهاش به عهده بگیرد. اما متأسفانه با رشد علم جدید، دانشگاهها صرفاً به تعلیم علوم پرداختند و از دو رکن مهم فرهنگ که حکمت و اخلاق باشد غفلت ورزیدند. این به دانشگاههای فعلی ما نیز منتقل شده است و به نظر بنده یکی از نقائص عمده فرهنگ حاکم بر محیط ما است. الان دانشجو در حالی فارغالتحصیل میشود که در رشته تخصصی خودش معلوماتی آموخته است، اما ذهن او فارغ از مسائلی است که در تعامل وی با جامعهاش و تصمیمگیریهایش نقش کلیدی دارند. دانشگاه امروزی قانع به پرورش متخصص است و این منجر به فقدان یک دید کلنگر در دانشمندان و جوامع علمی شده است. لذا عالم بکلی از مسائل محیط غافل مانده و مسئولیت انسان نسبت به سایر خلقت مغفول واقع شده است. دانشگاهها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی باید رابطهای جدید بین علوم طبیعی و فنی و علوم انسانی با حیات انسانی و نیازهای جامعه خود برقرار کنند.
در حاضر ریشههای فرهنگ دینی در جامعه سست شده است. علمای حوزوی و غیر حوزوی در این راستا وظایف خود را بخوبی انجام ندادهاند و آن بخش از دین را که باعث نشاط دینی در عرصه اجتماعی میشود به اندازه کافی به جامعه معرفی نکردهاند و به ترویج صحیح و پخته فرهنگ دینی نپرداختهاند. اصلاح ناهنجاریها در فرهنگ یک جامعه به عهده علما و طبقه تحصیل کرده آن است. اما اینها در جامعه ما به اندازهای که لازم بوده وقت صرف این کار نکردهاند.درست است که فرهنگ دینی در افکار عمومی رسوخ بسیار دارد، چون دین در جامعه ما بخوبی نفوذ کرده است، اما باید انحرافات و اشتباهات وارد شده به آن را تصحیح کرد. در چند دهه اخیر فعالیتهای بسیاری انجام گرفتهاند، اما این فعالیتها در حد استعداد و ظرفیت میهن عزیز ما نبوده است و مسئولان به علاج ناهنجاریهای فرهنگی به اندازه کافی توجه نداشتهاند و چون آگاهی دقیقی هم از مشکلات وجود نداشته است، اقدامات لازم نیز صورت نگرفته است. در اینجا میخواهم بعضی از ناهنجاریهای فرهنگی مان را ذکر کنم.
1- یکی از موضوعات فرهنگی که در جوامع علمی ما مغفول مانده مسأله اخلاق و ارزشهای اخلاقی است. چند چیز باعث غفلت از آموزش ارزشهای اخلاقی در محیطهای علمی ما شده است. یکی از آنها غرق شدن در تخصصها است که باعث شده هر چیزی جز خود تخصص فراموش شود، در حالیکه تخصصها در خلاء انسانی بکار نمیآیند، بلکه باید در محیطهای انسانی بکار گرفته شوند و لذا فرآوردههای علم نباید نسبت به آثار علم بر جوامع انسانی بیتفاوت باشد.
2- مساله فرهنگی دیگر این است که رفتار مسئولان آموزش عالی و بعضی از روسای دانشگاهها و مراکز پژوهشی با دانشگاهیان به اندازه کافی اخلاقی و اسلامی نبوده است. یک نمونه آن مساله باز نشسته کردن هیات علمی در دانشگاهها است، که عجله زیادی در پیاده کردن آن دیده میشود، در حالیکه از نظر اسلامی تا وقتی که شخص توانائی انجام کار با کیفیت مطلوب را دارد، کنار گذاشتن او دور از حکمت و غیر انسانی است. آیا از نظر شرعی درست است که نشاط را از فردی که نشاط و شکوفائی علمی دارد، بگیریم؟ متاسفانه این بازنشسته کردنها، که شامل بعضی از نیروهای مومن کارآمد دانشگاهها نیز شده است، اثر نامطلوبی بر ذهن آنان گذاشته است، در حالیکه اگر صرفاً بعد مالی برای آن افراد مطرح بود، به نفعشان میبود که بازنشسته شوند و حقالتدریس و حقالتحقیق و غیره را هم بگیرند. رفتاربا بازنشستگان حتی بعد از بازنشستگی نیز مطلوب نبوده است. چگونه میتوان استادی برجسته را، که نقش اساسی در توسعه یک دانشکده داشته است، از اتاقش محروم کرد و به اتاق بازنشستگان فرستاد و کتاب درسی ممتاز وی را هم از لیست کتابهای منبع حذف کرد، یا به استادی که آزمایشگاهی معتبر را براه انداخته بعد از بازنشستگی اجازه ورود به آن را نداد. مشکل کیفی دیگر این است که کارآمدی افراد صرفاً با نوع مدرک یا مرتبه دانشگاهی آنها سنجیده میشود. گاهی بعضی از لیسانسیهها حتی از بعضی از دارندگان درجه دکترا در رشته خودشان مسلطتر هستند و نفعشان برای دانشگاه بیشتر است. باید کارآمدی افراد را براساس برونده آنها سنجید.
3- فقدان انضباط، اعتماد به نفس، قانونپذیری، نقدپذیری، تضارب آراء، همراه با جمود فکری، که در محیط ما بوفور دیده میشود، همگی حاکی از ضعف فرهنگی است و فقط از طریق تصمیم جدی مسئولان بر رفع آنها همراه با برنامههای فرهنگی مناسب در دانشگاهها و رسانهها علاجپذیر است. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم متاسفانه روی این ضعفهای فرهنگی به اندازه کافی حساسیت به خرج نداده است.
4- مساله دیگر مهم تلقی نشدن کیفیت در بسیاری از شئون جامعه ما است. در فرهنگ اسلامی کیفیت نقش مهمی را ایفا میکند. اما ما در زمان حاضر بیشتر به کمیت اهمیت میدهیم. ما امروز خیلی دلمان به آمار و ارقام خوش است تعداد مقالات، تعداد دانشجویان دکترا و غیره. اما آماری که داده میشود، اکثراً فاقد تحلیل است و لذا نمیتواند معرف پیشرفت واقعی کشور در علم باشد. امروز اعتبار علمی افراد در محیط ما عمدتاً با تعداد مقالات مندرج در مجلات آی اس آی، آی اس سی و نظایر آنها سنجیده میشود و حتی اگر کسی بخواهد دوره دکترا را بگذراند، داشتن مقاله به او کمک میکند. اما مقاله اصیل چیزی است که نتیجه پژوهش واقعی باشد، در حالیکه در زمان ما با باز شدن دکانهای فروش مقالات این امکان هست که یک دانشجوی متوسط با خرید مقاله به دوره دکترا راه یابد، ولی یک دانشجوی ممتاز به علت نداشتن مقاله وارد نشود. این گونه امتیاز دهی را شما در کجای جهان پیشرفته سراغ دارید؟
آیا لزومی دارد دانشگاهها را با دانشجوی بیکیفیت پر کنیم؟ آیا همزمان وارد کردن دانشجوی متوسط با پول و بدون کنکور به دوره دکترا، همراه با دانشجوی ممتاز از طریق کنکور، آن هم در دانشگاهها ی درجه اول کشور، لطمهزنی واضح به کیفیت این دانشگاهها نیست؟ آیا درست است که دانشگاههای درجه اول کشور نیروهای ارزنده علمی خود را صرف تربیت دانشجویان متوسط پذیرفته شده در پردیسهای جدید الاحداث خود کنند،وقتی می توانیم این دانشگاههای برتر را برای استعدادهای برتر بگذاریم و سطح آنها را پائین نیاوریم؟
متاسفانه آزمون ورود به دورههای دکتری در دو سال اخیر، از نظر پائین آوردن سطح پذیرفتهشدگان، فاجعه بوده است و البته آثار نامطلوب آن به تدریج ظاهر خواهد شد. امیدوارم شواریعالی انقلاب فرهنگی از توجه به این مسأله سرنوشت ساز غفلت نکند.
یک مساله مهم دیگر که به کیفیت مربوط میشود، توجه به تعداد مقالات منتشر شده، فارغ از میزان تاثیرگذاری آنها است. آیا مشخص کردن پیشرفت علمی کشور با مقالاتی که اکثر نوآوری ندارند و در جهت رفع نیازهای کشور نیستند، درست است و به مصلحت کشور میباشد؟ کشور ما فقط اگر بتواند روی پای خودش بایستد، میتواند در دنیا عرض اندام کند والا همواره عقب خواهد ماند و برای رفع نیازمندیهای خود دچار دردسر خواهد بود. حل این مساله نیز عنایت بیشتر شورایعالی انقلاب فرهنگی را میطلبد.
5- دانشگاه باید دانشجوئی تربیت کند که به ماندن در کشور و خدمت به آن علاقمند باشد و اگر دیندار وارد میشود دیندارتر خارج شود، اما آیا حالا چنین است؟ فرهنگ فعلی حاکم در دانشگاهها به دانشجو القاء میکند که فقط دنبال تامین شغل آیندهاش و شهرتش باشد. باید با کار فرهنگی ظریف این جو ناسالم را تغییر داد. با بخشنامه نمیتوان فرهنگ دینی را رایج کرد. فرهنگ تزریقی نیست، بلکه اصلاح آن مستلزم کار عقلانی و پخته و عالمانه است و در این مورد باید بین دانشگاهیان و حوزویان دیالوگ سازنده برقرار باشد. باید از تفکرات، اولویتها و دغدغههای جوانان مطلع شویم و برای تغییر نگرشهای نادرست آنان برنامهریزی درست داشته باشیم.
بدیهی است که فرهنگ صحیح دینی از طریق علوم پایه و مهندسی منتقل نمیشود، بلکه باید دانشجویان این حوزهها تعداد مناسبی از علوم انسانی را فرا گیرند. یعنی باید برنامه دانشگاهها کل نگر باشد و جوانان را با مسائل واقعی انسان و محیط آشنا کند و آنها را برای حل این مسائل مجهز سازد. مسئولانی که معتقدند دانشگاههای تخصصی باید اساساً در زمینههای تخصصی فعال باشند و نباید وارد مباحث دینی و فلسفی شوند، چگونه میخواهند تفکر اسلامی را در دانشگاهها حاکم سازند. آیا دانشجویان علوم پایه و علوم مهندسی به یک سوپ پرمایه فرهنگی نیاز ندارند؟ علاوه بر جهانبینی اسلامی، تجارب کشورهای غربی هم خلاف این بینش را نشان میدهد. از خداوند متعال خواهانم که به همه ماها وسعت نظر عطا فرماید.
محسن سعادت
بسمه تعالی
با سلام خدمت استاد عزیز
برای شما آرزوی سلامتی و طول عمر دارم